امروز مسأله فقط این نیست که چرا قبر یگانه دختر پیامبر (ص) مخفی است، مسأله بزرگتر این که چرا قدر یگانه دختر پیامبر مخفی است و مسأله مهمتر این که برای اهل جماعت مخفی ماندن قدر دختر پیامبر یک مسأله است ولی چرا قدر دختر پیامبر برای شیعیان نیز مخفی است؟ مگر جز این است که شیعیان دوست دارند پیرو پیامبر و اهل بیت گرامی او باشند آیا ناشناخته میتوان از انسان برجستهای پیروی کرد؟ این مسأله یعنی مخفی ماندن قدر فاطمه (ع) فقط با چنین فرضیهای قابل توجیه است: فاطمه (ع) در شرایط جنگ ترکیبی که در آن قرار گرفته بود، برای دفاع از اسلام ناب محمدی و دو اصل امامت و عدالت قیام کرد و راز مخفی ماندن قدر فاطمه در پیچیدگی شرایطی بوده است که فاطمه در آن قرار داشت.
جنگ به کنشی در جامعه انسانی گفته میشود که معمولا در آن دو طرف [ دو فرد، دو گروه، دو کشور یا دو ائتلاف]با هدف تحمیل اراده یک طرف بر طرف دیگر بر سر حقوق، منافع یا آرمانی درگیر میشوند و در در صورت مقاومت طرف مدافع در مقابل طرف مهاجم، طرف مهاجم متوسل به جنگ میشود و اگر چنانچه یکی از دو طرف منازعه، تسلیم اراده طرف مقابل شود، جنگ منطقا پایان مییابد و عموما نیز چنین میشود. در جنگ هیچ هدفی بالاتر از «تسلیم اراده خود نمودن طرف مقابل» نیست. از این رو گفته میشود که جنگ وسیلهای برای تحمیل اراده است. کما اینکه امروز نیز انقلاب اسلامی در شرایط جنگ قرار دارد؛ در این جنگ انقلاب اسلامی در موضع مدافع و پدافند است و امپریالیسم جهانی به رهبری آمریکا در موضع تهاجم و آفند قرار گرفته است.
انقلاب اسلامی ایران میخواهد از حقوق خود یعنی حق استقلال و حق آزادی و حق پیشرفت و توسعه علمی ایران و نیز از آرمانهای خود یعنی آرمان اسلام ناب محمدی که در آن گذشته از سه اصل توحید و نبوت و معاد، دو اصل درخشان و بیبدیل عدالت و امامت نیز وجود دارد، دفاع کند و دفاع از همین دو اصل انکارناپذیر در اسلام ناب محمدی است که سرنوشت ما را به سرگذشت فاطمه (ع) گره زده و موقعیت ما را به موقعیت او شبیه کرده است.
از طرف دیگر امپریالیسم جهانی میخواهد اولا از منافعی که پیش از انقلاب اسلامی در ایران داشته دفاع کند و آن منافع را مجددا بهدست آورد و ثانیا از گسترش انقلاب اسلامی به سایر نقاط به ویژه ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی که در آن ملت محمد (ص) با زمین و دین و فرهنگ و تاریخ مشترک زندگی میکند، جلوگیری کند تا منافع جهانی خود را جهان حفظ کند. از این جهت نیز موقعیتی که ما در آن قرار داریم شبیه به موقعیتی است که فاطمه (ع) در آن قرار داشته است. قریش نیز در مقابل اهل بیت پیامبر در جستوجوی منافعی بود که با آغاز انقلاب اسلامی در مکه و سپس پیروزی انقلاب اسلامی در مدینه (یثرب) از دست داده بود و میکوشید آن منافع را مجددا بهدست آورد.
قابل یادآوری است جنگی که انقلاب اسلامی در زمانه ما در آن قرار گرفته یک جنگ ساده نیست کما اینکه جنگی که انقلاب اسلامی در زمان فاطمه (ع) در آن قرار گرفته بود یک جنگ ساده نبود.
این یک جنگ ترکیبی است که انقلاب اسلامی در آن قرار گرفته است. پدافند فیزیکی در جنگ ترکیبی تاثیری تعیینکننده ندارد. پدافند در مقابل جنگ ترکیبی باید پدافند مناسب جنگ ترکیبی باشد که در آن عامل روانی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
پدافند در جنگ ترکیبی جنبه ذهنی مهمی دارد که از اهمیت زمین در جنگ نظامی بیشتر است. اگر دشمن قسمتی از زمین شما را تصرف کند ولی قادر به تصرف ذهن مردم کشور شما نباشد، شما میتوانید با قدرت برخاسته از اراده مردم کشورتان زمین از دست رفته را پس بگیرید کما اینکه در جنگ تحمیلی این کار را کردید. ولی اگر دشمن ذهن مردم کشور شما را تصرف کرد آن وقت مردم خودشان زمین را در اختیار دشمن قرار میدهند تا آن را تصرف کند. جنگ ترکیبی مجموعهای از جنگهاست.
جنگ میتواند در دو عرصه رخ دهد: زمین و ذهن و به همین دلیل در یک تقسیمبندی کلی جنگها به دو دسته سخت و نرم منقسم میشوند. به همین ترتیب قدرتها و وسایل و تجهیزات نیز به دو دسته سخت و نرم منقسم میشوند. از جمله جنگهای سخت میتوان به این موارد اشاره کرد: یکم جنگ نظامی military warfare که در آن از تجهیزات نظامی استفاده میشود دوم : جنگ اقتصادی economic warfare که در عینیت رخ میدهد و صرفا جنبه ذهنی ندارد. سوم جنگ نیروهای ویژه special forces که در آن از نیروهای ورزیده ویژه استفاده میشود. چهارم جنگ چریکی partisan warfare که نوعی عملیات ویژه نظامی است که در زمین تحت تصرف دشمن انجام میشود. پنجم جنگ تروریستی. ششم جنگ سیاسی political warfare.
این جنگها عموما در عینیت رخ میدهند. دسته دوم جنگهایی که جنبه عینی ندارند هرچند آثار عینی خواهند داشت که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم: یکم جنگ روانی psychological warfare که در آن تخریب روحیه طرف مقابل هدف است.
دوم جنگ فرهنگی cultural warfare که در آن برای تحمیل اراده از روشهای فرهنگی و تغییر نظام ارزشهای اجتماعی استفاده میشود. سوم: جنگ اجتماعی social warfare که در آن تجزیه گروههای اجتماعی و برجستهسازی تفاوتها و گسلهای فرهنگی و اجتماعی، هدف است. چهارم جنگ ساختاری structural warfare که در آن با فشارهای روانی سعی در تجزیه ساختارهای موجود دارند.
پنجم جنگ شناختی cognitive warfare که در آن تصرف در ادراکات مطرح است و بالاخره ششم جنگ عاطفی که صرفا بر احساسات متمرکز میشود. جنگ ترکیبی، ترکیبی از تعدادی از این جنگهای سخت و نرم یا تمام آنهاست. امروز امپریالیزم از همه انواع جنگهای سخت و نرم علیه انقلاب اسلامی استفاده میکند.
فاطمه (ع) با ترکیبی از انواع جنگهای سخت و نرم روبهرو بود. طرف مقابل فاطمه، قریش بود که در پی به دست آوردن منافع از دست رفتهاش در سیطره بر قبایل عرب بود. ریشه این جنگ در شکستهای پی در پی قریش در جنگهای سخت با پیام و پیامبر (ص) بود.
اعم از جنگهای نظامی نظیر جنگهای بدر و احد و خندق و جنگ تروریستی نظیر عملیات ترور پیامبر در لیله المبیت که موفق نبود و محاصره اقتصادی پیامبر در شعب ابیطالب و جنگ نرم نظیر تبلیغات روانی علیه پیامبر و ادعای ساحر بودن پیامبر (ص). با ورود ابوسفیان به جامعه اسلامی ابوسفیان و یارانش تبدیل به یک حزب مخفی و مخوف و سکولار شدند. حزب بودند، چون در پی کسب قدرت در یک مقیاس بزرگتر از قبل بودند.
سکولار بودند، چون با شکستهای پی در پی که در جنگهای متوالی با شعارهای بتپرستانه خوردند از بت و بتپرستی سرخورده و ناامید شدند و ایمان موروثی خود به بتپرستی را از دست دادند و به پیامبر هم قلبا ایمان نداشتند وگرنه نزدیک به بیست سال با او نمیجنگیدند. اهل مخفی کاری بودند، چون نمیتوانستند مکنونات قلبی خود را در جامعه جوان اسلامی ابراز کنند و بالاخره مخوف بودند، چون انسانی که به معاد بیباور قلبی باشد برای رسیدن به هدف هر اقدامی را مباح میداند. با شکلگیری این حزب و یارگیری آن از میان اصحاب قریشی پیامبر (ص) و ورود قبایل نومسلمان در عام الوفود، شرایط در مدینه ناگهان نغییر کرد. ابوسفیان به عنوان یک سیاستمدار عملگرای بلندپرواز آیندهنگر به دقت از این شرایط استفاده کرد و یک جنگ ترکیبی را با ابعاد روانی، اقتصادی و حتی نظامی تدارک دید. این اتفاقات قبل از سقیفه رخ داد نه بعد از آن.
سقیفه معلول این اتفاقات ارتجاعی بود نه عامل آن. فاطمه (ع) که جداکننده مدینه النبی از مدینه العرب است در شرایطی برای دفاع از انقلاب اسلامی قیام کرد که گروهی از اصحاب پیامبر به همگرایی با بنیامیه روی آورده بودند و با حمایت آنها در پی تغییر نظام امامت به نظام خلافت بودند. انصار مرعوب شده بودند. فدک برای فشار اقتصادی بر اهل بیت بوسیله قدرت حاکم غصب شده بود. گروهی از یاران انقلاب اسلامی در اعتراض به ارتجاع عرب در خانه فاطمه بست نشستند. ارتجاع برای نفی دو اصل عدالت و امامت به خانه فاطمه (ع) حملهور شد و آن را به آتش کشید. علی (ع) دستگیر و بازداشت شد و برای تایید این روند ارتجاعی به مسجد برده شد در حالی که ماموران مسلح او را احاطه کرده بودند. فاطمه برای جلوگیری از دستگیری علی کوشید ولی بشدت مجروح شد و فرزندش را از دست داد. او ضمن جلوگیری از گرفتن بیعت از علی و آشکار ساختن خشمش از ارتجاع با آن خطبه تاریخی که در مسجدالنبی ایراد کرد توانست یک نشانه در تاریخ برای افشای ارتجاع و دفاع از انقلاب اسلامی بر جای بگذارد و آن نشانه، قبر بینشانه اوست. فاطمه فاطمه است، چون جداکننده حق از باطل است.
فاطمه فاطمه است، چون جداکننده سرنوشت مدینهالنبی از سرگذشت مدینهالعرب است. فاطمه فاطمه است، چون اگر او نبود مدینهالنبی در گرد و غبار مدینهالعرب گم شده بود. اگر فاطمه نبود اسلام ناب محمدی نیز نبود. چگونه فاطمه دختر رسولالله را نمیشناسیم در حالی که او در یک جنگ ترکیبی بر دشمنان اسلام و بشریت پیروز شده است؟!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
خالد قدومی، نماینده جنبش حماس در گفتوگو با «جامجم» آخرین تحولات مربوط به غزه را تشریح کرد
در گفتوگوی جامجم با دکتر علی انتظاری، جامعهشناس مطرح شد
کاظم اولیایی در گفتوگو با جامجم از رفتارهای خارج از ادب و فرهنگ بعضی فوتبالیستها انتقاد کرد